اين روزهاي من و آرين
تقريبا تو خونه جديد جا افتاديم. با بابا هر روز غروب ميريم بيرون و ميگرديم جاهايي كه ازشون خاطره داشتيم و دوباره رفتيم ديديم البته اين بار پسر گلم هم باهامون بود. تو ماه رمضان از طرف شركت بابا دعوت شديم هتل مشيرالممالك خيلي خوب بود و كلي خوش گذشت. اما به پسر گلم فكر كنم نه چون سرما خورده بود و كمي تب داشت. اينم چند تا از عكساي يزد گرديمون: اينجا غربالبيز مهريز هست. اينجا هم پاركي تو مهريز....ارين در حال اب بازي ...
نویسنده :
مامان سميه
22:49