انتظار تولد
3/10/88 پدر جون . مادر جون اومدن دنبالمون تا بريم كرج. نزديكه زمانه تولدت بود ومن نميخواستم يزد بدنيا بياي براي همينم رفتيم كرج.
تومدتي كه نبوديم كلي دلم براي بابايي تنگ شد ميخواستم پيشم باشه اما خوب نميشد ديگگگگه... خيلي دوستش دارم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی