آرينآرين، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره

آرين عزيز من

مناجات

اي خدا................... اي خداي مسلم ابن عقيل! وقتي معشوق هست هيچ عاشقي تنها نيست حتي اگر همه عالم كوفه شود همه درها بسته گردد و همه دستها آلوده به خدعه. اي خداي جان! كيمياي مهر حسين هر چه سياهي را سفيد و هر ورقه پاره اي را طلا ميكند . وجود ما و عشق حسين. اي خداي اباعبدا..! " يا ليتنا كنا معك" ما را آكنده از صداقت و اخلاص كن. اي خداي ذوالجناح! وقتي اسبي در آستان حسين (ع) به معرفتي چنان دست ميابد روانيست كه سالكان كوي او محروم از معرفت بمانند.ما را تا كمترين پايه معرفت حسين تعالي بخش.    اي خداي حر! هر روز عاشوراست و هر زمين كربلا و انسان هر لحظه در معرض آزمايش و فتنه و بلا. رو سفيدمان كن. اي خداي علي اكبر! ...
19 آذر 1390

سجاده عشق...

سلام عزيزم مامان جون من عادت داره وقتي صداي اذان رو ميشنوه نماز بخونه.. به قول خودت ماماني (اپر) ميكني.. جالب اينجاست كه حتما هم بايد چادر سرت كني و الا نماز نميخوني..    يكي از عكسات و ميذارم ببيني.. پسرم عين دخترا شده.. مامان جون الهي كه هميشه همينطوري با نماز باشي و خدا رو عبادت كني(البته بدون چادر.. آخه تو پسري عزيزم)   ...
5 آذر 1390

با من بمان خدا

تو هستي در تار و پود لحظاتم .... خدايا! .... درياب حال مرا كه از وصف حالم عاجزم و خسته... درياب مرا! اين بنده سراسر بغض و حسرت را... صبر! صبر را به من هديه كن! خدايا! بگذار دست يابم به هرآنچه كه دلم با او آرام ميگيرد... و مگذار! تو را قسم به خداييت مگذار گناه كنم.. خدايا !مواظبم باش.. مواظب اين روح بي قرار و تنهايم باش.. خداي مهربانم! عاشقم برتو و هر آنچه كه به من هديه ميكني..  بهترين ها را به قلب بي قرار و تنهايم هديه كن.. اي قدرتمند بي نهايت كريم. دوستت دارم اي مهربان...تو را سپاس براي همه رحمت هايت.. با من بمان خدا... با من كه تنها تو نگه دار مني ! به تو و محبت و مهر و هدايتت نيازي مبرم وعميق دارم.     &...
1 آذر 1390

خوشبختي

خوشبختي يعني قدم از قدم كه برداري صداي پسر كوچولوتو بشنوي كه داره دنبالت مياد.. خوشبختي يعني اينكه وقتي پسرت ناز ميكنه و بالبخند به چشمات نگاه ميكنه تا قربون صدقه اش بري.. خوشبختي يعني شنيدن صداي قهقه اش وقتي داره با باباش بازي ميكنه.. خوشبختي يعني دانستن اينكه خوشبختي يه موجود كوچولو در" تو "خلاصه ميشه... خوشبختي يعني مادر بودن و چقدر بار  سنگيني دارد  و همه اينها را وقتي مي فهمي كه مادر شده اي. 
30 آبان 1390

سرما خوردگي

سلام عزيز دل مامان از ديروز پسر گلم سرما خورده مدام آب ريزش بيني داري و من خيلي نگران شدم كه خداي نكرده حالت بدتر نشه به خاطر همين امروز صبح بردمت دكتر ... آقاي دكتر هم چند تا دارو داد و گفت زود زود خوب ميشي.. خيالم راحت شد مامان .. نگرانت بودم. هيچ چيزي براي پدر و مادر سخت تر از اين نيست كه مريضي بچه شون رو ببينن. بابا محمد هم دلش پيش تو بود زنگ زد كه آرين رو بردي دكتر؟ بعدشم خيالش راحت شد. الهي بميرم كه حتي سركارم به فكرموني دوست داريم عزيزم.. خدايا ممنونم به خاطر همه نعمتهايي كه بهم دادي. كمكم كن تا قدر شونو بدونم و هميشه شكرگذار نعمت هات باشم. آمين    ...
30 آبان 1390

يه قرار دوست داشتني

5شنبه من و چند تا از ماماناي ني ني سايتي البته اهل كرمانشاه قرار گذاشتيم تا همديگه رو ببينيم .. خيلي روز خوبي بود با اينكه هوا سرد بود و نشد كه زياد بيرون بايستيم .. پسر گلم كلي با مهيار و مليكا بچه هاي خاله فرزانه و پارسا پسر خاله ليلا بازي كرد.. قربونت برم مامان كه با همه خيلي سريع دوست ميشي و بازي ميكني..با همه وجودم دوستت دارم كوچولوي من پارك معلم.. مهيار و مليكا و آرين شيطون من ...
17 آبان 1390

خاطرات كرج

سلام عزيز مامان ببخشيد كه كمي دير اومدم و دارم مينويسم... كرج خيلي خوش گذشت خاله سميرا هم اومد و خونه مادر جون موند و تو پارسا هم تا ميتونستين بازي كردين و شيطنت.. كلي بهم عادت كرده بوديد تا چند روز مدام تو خونه اسمش و مياوردي.. قربونت بره مامان پسرم دوباره تنها شد... تا بابا و مامان رو داري غصه نخور عزيزم ما هميشه پيشت هستيم وتنهات نميذاريم مامان جونم مسافرت كيشمون كنسل شد به دلايلي نتونستيم بريم اگه خدا بخواد موند براي عيد. آرين خونه مادر جون     اينجا عروسي خاله مهديسه .. جيگر مامان داره بستني ميخوره... تو عروسي خدا به پسرم خيلي رحم كرد نزديك بود دستت بشكنه مامان.. وقتي چراغا خاموش بودن پسر شيطون مامان خم شده...
17 آبان 1390

آخ جون... كرج

من و  آرين فردا ساعت 12 ظهر داريم ميريم كرج ديدن پدرجون و مادرجون 22 مهر هم عروسي خاله مهديس(دوست صميم مامان) هست.. آرين شما به خاله مهديس ميگي مديس... الهي فدات بشم مامان..  حتما تو هم مثل من خيلي دلت براي مادر جون و پدر جون ،خاله سميرا ، دايي و .. تنگ شده .. براي ديدنشون لحظه شماري ميكنم.. راستي ما ميخوايم اوايل آبان بريم كيش مسافرت به خاطر همين تا اون موقع كرج ميمونيم تا بابايي بياد. از همين الان دلم براش تنگ شده با اينكه الان كنارم نشسته ولي فكر اينكه 10 روزي نميبينمش ديونه ام ميكنه ميدونم كه تو هم دلت براش تنگ ميشه مامان  اما چاره اي نسيت بايد تحمل كرد.. دوستتون دارم عزيزاي من تا بي نهايت ...
19 مهر 1390

روز جهاني كودك

سلام عسل مامان  روزت مبارك پسرم... ديروز وقتي بابا از سركار اومد برديمت قصربادي تا بازي كني به عنوان هديه روز كودك.. كلي بازي كردي از ساعت 7-9 ما اونجا بوديم .. خسته نميشدي آخرم بزور اورديمت خونه.. يادم رفته بود دوربين رو ببرم به خاطر همين عكسي از ديشب ندارم كه بزارم ببخشيد مامان بس كه حواس پرتم.دوستت دارم عزيزم. ديشب شب ميلاد امام رضا هم بود .. خدايا پسرم را هميشه در پناه خود نگه دار و به او ياري ده تا از پيروان راستين ائمه (ع) باشد. آمين   ...
18 مهر 1390